می‌گویند: «قرآن مال 1400 سال پیش است»، و در نهایت باید حکمتش را خواند و احکامش را کنار گذاشت، تاریخ مصرف آیات حقوق در تمامی متون مقدس به پایان رسیده است؟!

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نظر به اشتراک موضوع «قرآن مجید و احکام»، این مطلب در بخش "حقوقی و احکام" نیز درج شده است.

آن چه که قدیمی‌تر از قرآن مجید می‌باشد، همین سخن نادرست و استدلال به آن می‌باشد، چرا که حتی وقتی آیات قرآن کریم نازل می‌شد، همان اعراب جاهلیت می‌گفتند: «این سخنان و قصه‌های قدیمیان است»! و جالب آن که جاهلان قدیمی‌تر، به پیامبران پیش از ایشان نیز همین را گفتند؛ چنان که می‌فرماید:

«وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (الأنفال، 31)

ترجمه: و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده می‌شود، می‌گویند: «شنیدیم؛ (چیز مهمّی نیست) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را می‌گوییم؛ اینها همان افسانه‌های پیشینیان است.

بنابراین، اگر رجوع به منابعی که قدمت دارند خوب نیست، دیگر خودشان نیز نباید چنین ادعاهای سبک و پوچی را بنمایند، چرا که این منطق اعراب جاهلی و نیز سخن جاهلان در هزاران سال پیش از اسلام نیز بوده است!

●- اِشکال اساسی این مدعیان این نیست که قرآن کریم را کتاب چهارده قرن پیش می‌دانند، بلکه این است که به "وحیانیت قرآن مجید" اعتقادی ندارند و دیگر آن که اگر خوب بنگرید، اصلاً به خدایی که علیم و حکیم است و پیامبر، وحی، کتاب و دین فرستاده اعتقادی ندارند! اگر عمیق‌تر شوید، متوجه می‌شوید که چون ابلیس لعین که از مرحله‌ی کفر و تکفیر عبور کرد و به مرحله استکبار و عناد رسید، اینها نیز دیگر وجود خداوند متعال را انکار و تکذیب نمی‌کنند، بلکه مدعی هستند که علم خدا و آخرین کتاب و شریعت خدا، دیگر قدیمی شده و اکنون خودشان، عاقل‌تر، عالم‌تر و بصیرتر از او هستند، لذا تعیین حقوق، قانونگذاری، هدایت و ربوبیت باید بر عهده‌ی آنان باشد!

خدا و انسان قدیمی

خداوند سبحان که ازلی و قدیم است و هیچ تغییر و تبدیلی به او راه ندارد؛ از اول بوده و تا آخر خواهد بود، هدایت بندگان هم که بر عهده‌ی خودش می‌باشد و علمش به اوضاع و احوال تمامی مخلوقتش و از جمله بندگانش نیز به نسبت تحولات و اخبار جدید به روز نمی‌شود که دوره‌ی احکامش به سر آید؛

و اما آدم و بنی آدم نیز از همان ابتدای خلقت همین‌گونه بودند که اکنون هستند؛ نه در خلقت روح آنها تغییری رخ داده و نه در خلقت جسم و بدن آنها؛ بلکه تنها چیزی که دچار تغییر شده است، "ابزاری" است که به تناسب رشد علمی ساخته است. به عنوان مثال از بدو خلقت تا چندین قرن، با الاغ، اسب و شتر سفر می‌نمود؛ سپس چرخ و به دنبال آن گاری و کالسکه را درست کرد، و سپس ماشین بخار ... و اکنون با خودرو، قطار، هواپیما و کشتی سفر می‌نماید. این انسان، همان انسانی است که در گذشته با سنگ و چوب و آهن تیز آدم می‌کشت، امروز با گلوله، بمب و موشک!

بنابراین، منسوخ بودن احکام فردی، اجتماعی، سیاسی، کیفری، جزایی و ... در قرآن کریم به بهانه‌ی قدمت 1400 ساله، سخنی نامعقول، غیر حکیمانه و غیر علمی می‌باشد.

هنوز مباحث شناختی و حقوقیِ افلاطون و ارسطو که قدمت‌شان به چهار قرن پیش از میلاد می‌رسد، نه تنها توسط فلاسفه، حکما، حقوق‌دانان و ... مورد تحقیق و مطالعه قرار می‌گیرد، بلکه مکتب و ایسم‌های نوینی چون "جامعه‌گرایی" با نظریه‌پردازانی چون «سندل، والرز و تیلور» در امریکا، مترصند تا نواقص پست‌مدرنیسم و لیبرال دموکراسی را با داخل کردن نظریات ارسطو جبران سازند! آن وقت این مدعیان نادان و گاه مغرض، می‌گویند: «قرآن مال 1400 سال پیش است»!

حکمت و حکم

کسی که می‌گوید: «در نهایت باید حکمت قرآن کریم را بخوانیم و احکامش را رها سازیم»؛ احتمالاً همین مقدار هم نمی‌داند که "حکم (جمع احکام)" از ریشه‌ی "حکمت" اخذ شده ‌است، یعنی باید مبتنی بر حکمت باشند؛ و اگر فرض کنند که مقصود حُکمِ حاکم است که ریشه در قدرت دارد نیز فرقی ندارد، چرا که حاکِم باید حکیمانه حکم دهد.

قرآن کریم که کلام خداوند علیم و حکیم است، خودش نیز "حکیم" است، چنان که هنگام قسم یاد کردن به آن فرمود: «يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ»! اما خداوند حکیمی که قرآن حکیم را نازل نمود، نفرمود که بخشی از آن [مانند مباحث عقلی و حِکَمی] حکیمانه است و بخش دیگری از آن [مانند حقوق و احکام]، حکیمانه نمی‌باشند و روزگاری فرا خواهد رسید که لازم می‌شود شما مبتنی بر عقل و علم خودتان، احکام حکیمانه‌تر از احکام خداوند سبحان صادر نمایید!

حقوق و احکام

مشخص است که گوینده، هنوز فرق بین "حقوق و احکام" را ندانسته است، نه از مبانی حقوق چیزی می‌داند و نه از مبادی آن؛ و البته نه شاخه‌های حقوق را می‌شناسد و نه نسبت به احکام و قوانین مرتبط با هر شاخه [در هر دین، مکتب و جامعه‌ای] علمی دارد!

●- احکام همگی مبتنی بر "حقوق" که جمع "حق" است می‌باشند و حتی احکامی که توسط بشر وضع می‌شود نیز باید مبتنی بر حق و حقوق‌ باشد، تا حکیمانه و عادلانه باشد.

اما، سؤال اینجاست که چه کسی "حق" را می‌شناسد که بتوانند "حقوق" را تعیین نماید و بر اساس آن احکامی وضع نماید؟! خالقی که هر چیزی را با اندازه‌های معین خلق نموده و ربوبیت می‌نماید، یا بشر مخلوق و مملوکی که مالک هیچ چیزی نیست؟!

آیا این حقِّ خالقی است که خودش "حق" است، عالم را بر حق آفریده، و به "حق" هدایت تکوینی و تشریعی می‌نماید، یا "حقِّ" چند نفری که به قدرت رسیده‌اند و یا در نهایت ده پانزده سال، چندتا کتاب حقوقی خوانده‌اند و مدرک دکترای حقوق اخذ نموده‌اند؟!

بشری که هنوز جسم و بدن خودش را کامل نمی‌شناسد، چه رسد به شناخت روان و روحش، و هر روز به اکتشفات جدیدی دست می‌یابد - و هنوز محیط اطراف خود را کامل نمی‌شناسد، چه رسد به زیر زمین یا بالای آسمان‌ها - و هنوز درست نمی‌داند که از کجا آمده و به کجا آمده و به کجا می‌رود و چگونه باید برود که برایش مفید باشد و ...، چگونه می‌تواند "حقّ و حقوق" خودش و دیگران را بشناسد، حقوق ارتباطات با خدا و بندگان خدا و خلقت خدا [از حیوانات و گیاهان گرفته تا جامدات] را بشناسد، آنها را تبیین و وضع نماید و مبتنی بر این حقوق، احکامی حکیمانه صادر نماید؟!

امروزه در قانونگذاری‌های جهانِ به اصطلاح متمدن، دیگر سخنی از علم و حکمت به عنوان مبانی حقوق در میان نیست، بلکه یا "قدرت" حکم می‌دهد و یا در نهایت اکثریت آرای مردم، ریشه صدور حکمی می‌گردد! مردمی که در کشورها و شهرهای جهان، با فرهنگ‌ها، آداب و رسوم و حتی منافع متفاوت زندگی می‌کنند و البته عمر تمامی آنها نیز کوتاه است، پس قوانین آنها حتی به درد یک نسل بعد و یا یک محیط متفاوت نیز نمی‌خورد! و البته تا اینان تعیین کننده‌ی حقوق و قانونگذار هستند، اختلاف طبقاتی، تبعیض نژادی، جنگ، نسل‌کُشی، سلطه‌ی سیاسی و نظامی، حکومت و ظلم سرمایه‌داران و مستکبران، با ابزارهایی به نام "بانک، رسانه ..."، تخریب طبیعت و محیط زیست و نیز هر گونه فسق، فساد و جنایت نیز ادامه خواهد داشت.

ایمان به برخی آیات و کفر به برخی دیگر

این نگاه، اندیشه و موضع‌گیری نسبت به قرآن مجید که به برخی از آیاتش [مثل حکمت] رجوع کرده و حتی ایمان بیاورند و نسبت به برخی دیگر [مثل احکام] کفر بورزند نیز قدمتی بیش از 1400 سال دارد، پس چرا همچنان به رغم ادعای رشد عقلی و علمی بشر، راه جاهلیت گذشته را می‌روند و همان ادعاها را عیناً بیان داشته و همان مواضع جاهلی را اتخاذ می‌کنند؟!

این به اصطلاح روشنفکرانِ مدعی امروزی، که فقط ادبیات و ساختار جملات‌شان نسبت به گذشتگانشان تغییر یافته است، همیشه مترصد تجزیه‌ی قرآن کریم و اسلام [جداسازی دین از زندگی – دین از سیاست – حکمت از حقوق و احکام – عبادات از زندگی اجتماعی و ...] بوده و هستند و خداوند متعال تمامی آنها را کافر خوانده است، چرا که این موضع و عزم برای ایجاد تفرقه و تجزیه، استراتژی و تاکتیک کفار می‌باشد:

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا * أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا» (النساء، 150 و 151)

ترجمه: به راستى آنان كه به خدا و فرستادگانش كفر مى‌ورزند و مى‌خواهند در ميان خدا و فرستادگانش جدايى بيندازند و مى‌گويند به برخى ايمان مى‌آوريم و برخى [ديگر] را انكار مى‌كنيم و مى‌خواهند بين اين[و آن]راهى برگزينند * اينان در حقيقت كافرند؛ و ما براى كافران عذابى خوار كننده آماده كرده‌ايم.

شرایط زمانی و محیطی

احکام الهی، همه مبتنی بر شرایط زمانی، محیطی، امکانات و مصالح می‌باشند، چنان که در اسلام عزیز، نمازهای واجب یومیه، برای مسافر شکسته می‌شود و روزه‌ی واجب در ماه مبارک رمضان، برای مسافر، بیمار و حتی کسی که احتمال خطر دهد، بانوان در ایام خاص، زن شیر ده و ... حرام می‌شود و یا حج فقط بر مستطیع واجب می‌شود و برخی از جهادِ جنگ معاف می‌شوند و به برخی دیگر نیز دستور می‌دهد که به رغم برخورداری از شرایط و توان جنگ، بمانند و درس دین را فرابگیرند و به مردم بیاموزند و ... .

اما، این تناسب بین احکام و شرایط زمانی و محیطی و امکانات، بدان معنا نیست که مردمان می‌توانند از جانب خود بگویند: «خب، این احکام مال 1400 سال پیش بود و به درد امروز نمی‌خورد، پس ما باید خودمان به جای خداوند علیم و حکیم، حقوق را معین کرده و قانون بگذاریم»! خیر، بلکه احکام نیز مانند کل دین، اصول و فروعی دارد که فروعش به اصولش بر می‌گردد [مانند غسل و وضوی با آب و یا تیمم – یا جبیره] و کار مجتهد و فقیه همین است که احکام جزئی را طبق موازین شرعی، منطبق با اصول کلی فقه، استنباط و بیان نماید. کار ولایت، در جامعه‌ای که از بستر و شرایط اجرای احکام سیاسی، قضایی و اجتماعی برخوردار شده است، این است که ضمن انطباق رأیش به آیات قرآن کریم و احادیث، مثلاً در مقوله‌ی جنگ و یا صلح، تشیخص دهد که خودش و مردم، در شرایط و اوضاع گوناگون، باید کدام را برگزینند؟ و کار قاضی این است که پس از تشخیص جرم، ثابت شدن اتهام مجرم، حدود مجازاتش را منطبق با احکام اسلامی [که از جمله اختیارات حاکم می‌باشد]، تعیین و ابلاغ نماید.

مرتبط:

نظرتان راجع به تفسیر قرآن آقایی (ابوالفضل بهرام‌پور) که در تلویزیون پخش شد و حکم به "به خلاف قطع کردن دست و پا می‌داد" چیست؟! دشمنان خیلی روی آن مانور می‌دهند   ! (11 آذر 1398)

عذرخواهی آقای بهرام‌پور

«از اهل قرآن عذر می‌خواهم. اشتباهاتم در تطبیق آیه 33 سوره مائده و نحوه استفاده از برخی از عبارات را می‌پذیرم و عذرخواهی می‌کنم. از فقهای خودمام، اهل قرآن و تفسیر که شاگردی آنها را کرده‌ام، تذکراتی گرفتم و می‌پذیرم که آن مورد را نباید می‌آوردم و نباید تطبیق می‌دادم» @ Iqnajews

مشارکت و هم افزایی‌ - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی

پرسش:

می‌گویند: «قرآن مال 1400 سال پیش است»، باید حکمتش را خواند و احکامش را کنار گذاشت، تاریخ مصرف آیات حقوق در متون مقدس به پایان رسیده است؟!

پاسخ:

http://www.x-shobhe.com/shobhe/10081.html

پیوستن و پیگیری در پیام‌رسان‌ها:

  

  

      

پاسخ به شبهات رایج دینی...
ما را در سایت پاسخ به شبهات رایج دینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : امیرحسین اصغری shobhe بازدید : 159 تاريخ : 14 / 9 / 1398 ساعت: 16:05